English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (5412 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
He is a man of his word . He is as good as his word . U قولش قول است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
as good as one's word U خوش قول
say a good word for U تعریف کردن
say a good word for U دفاع کردن
Put in a good word for me. U سفارش من رابکن
Other Matches
His word is his bond. HE is a man of his word. U حرفش حرف است
word U اطلاع
a word or two U چند تا کلمه [برای گفتن]
the last word U سخن قطعی
take my word for it U قول مراسندبدانید
the last word U سخن اخر
the last word U ک لام اخر
that is not the word for it U لغتش این نیست
to say a word U سخن گفتن
not a word of it was right U یک کلمه انهم درست بود
in one word U خلاصه اینکه مختصرا
in one word U خلاصه
in a word U خلاصه اینکه مختصرا
in a word U خلاصه
to say a word U حرف زدن
i came across a word بکلمه ای برخوردم
say a word U سخن گفتن
the last word U حرف اخر
to keep to one's word U سرقول خودایستادن
to keep to one's word U درپیمان خوداستواربودن
word for word U طابق النعل بالنعل
keep one's word <idiom> U سرقول خود بودن
have a word with <idiom> U بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
get a word in <idiom> U یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
Take somebody at his word. U حرف کسی را پذیرفتن ( قبول داشتن )
All you have to do is to say the word. U کافی است لب تر کنی
May I have a word with you? U ممکن است دو کلمه حرف با شما بزنم ؟
I want to have a word with you . I want you . U کارت دارم
last word <idiom> U نظر نهایی
say the word <idiom> U علامت دادن
to keep to one's word U درست پیمان بودن
at his word U بحرف او
in a word <idiom> U به طور خلاصه
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
to word up U کم کم برانگیختن خردخردکوک کردن
upon my word U به شرافتم قسم
word for word U کلمه به کلمه
word for word U تحت اللفظی
Could I have a word with you ? U عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
word U واژه
last word U اتمام حجت
word U عهد
last word U بیان یا رفتار قاطع
word U قول
word U پیغام خبر
word U عبارت
word U لفظ
word U کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
word U حرف
word U طول کلمه کامپیوتری که به صورت تعداد بیتها شمرده میشود
word for word <adv.> U مو به مو
word U مشابه 10721
word U تعداد کلمات در فایل یا متن
word U تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word U واژه سخن
last word U حرف اخر
word U فرمان
word U بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
at his word U بفرمان او
say a word U حرف زدن
word U بالغات بیان کردن
word U لغات رابکار بردن
word U لغت
word U گفتار
word U زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
word for word <adv.> U نکته به نکته
word U کلمه
word U موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
word for word <adv.> U کلمه به کلمه
keep to one's word U سر قول خود بودن
word U سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word U روش اندازه گیری سرعت چاپگر
word U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
word length U درازای کلمه
word mark U نشان کلمه
word length U طول کلمه
word hoard U لغت نامه
word frequency U بسامد واژگانی
word fluency U سیالی واژگانی
word class U ردهایازلغاتمثلاسم صفت فعل و...
word deafness U واژه کری
word count U واژه شماری
word book U کتاب لغت
word and deed U گفتاروکردار قول وفعل
word addressable U نشانی پذیری کلمه
word mark U علامت کلمه
word of command U فرمان نظامی
buzz word U لغت بابروز
four-letter word U واژهیچهار حرفی
four-letter word U واژهی قبیح
swear-word U فحش
swear-word U ناسزا
swear-word U کفر
word correction U اصلاحکلمه
word-blind U کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
written word U کلماتنوشتاری
We just received word that . . . U هم اکنون اطلاع رسید که …
I always stick to my word. U من همیشه سر حرفم می ایستم
He didnt say a word. U یک کلام هم حرف نزد
buzz word U رمز واژه
word wrap U سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word of command U فرمان انتصاب
word of honour U قول شرف
word order U ترتیب واژه ها
word picture U بیان یا شرح روشن
word process U ویرایش , ذخیره و تغییر متن با کامپیوتر
word salad U اشفته گویی
word salad U سالاد کلمات
word square U acrostic
word square U جدول کلمات متقاطع
word star U یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
word time U زمان کلمه
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
word wrap U حرکت نشانه گر روی صفحه تصویر کامپیوتر از انتهای یک خط به شروع خط بعدی
microsoft word U یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت microsoft به وجود امده است مایکروسافت ورد
key word مفتاح
loan word U واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
score out that word U ان واژه را خط بزنید
score out that word U روی ان واژه خط بکشید
loan word U لغت اقتباسی
his bare word U قول خشک وخالی او
head word U کلمه یاجملهای که در سراغاز فصل یا بخش کتاب نوشته میشود
send word U پیغام دادن
send word U خبر دادن
send word for him U پیغام برای او بفرستید
smear word U عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
reserved word U کلمه محفوظ
repetition of a word U باز گوئی یاتکرارسخن
mum's the word U این سخن فاش کردنی نیست این حرف را باید پنهان داشت
nonce word U واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
numeric word U کلمه عددی
introductory word U کلمهای که در اغازجملهای بکاربرده شودو معنی ویژهای نداشته باشد
instruction word U کلمه دستورالعمل
one word sentence U جمله تک واژهای
in word and deed U درگفتارو عمل
in the p sense of the word U بمعنی واقعی کلمه
procedure word U کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
memory word U کلمه حافظه
machine word U کلمه ماشین
relying on his word U باستناد سخن وی
speak a word U سخنی بگویید
he is a man of his word U گفتاروکردارش یکی است قولش درست است
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
to pause upon a word U روی واژهای ایست کردن درادای واژهای معطل شدن
to pawn one's word U قول دادن
to pawn one's word U عهد کردن
to pawn one's word U پیمان بستن
to pledge one's word U قول یا پیمان دادن
to plight one's word U قول دادن
to plight one's word U عهد کردن
to plight one's word U متعهدشدن
to rime one word with another U یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
to send word U پیغام دادن
to send word U خبردادن
to stick to one's word U سر قول خود ایستادن
to p an element to a word U جزئی از سر واژهای دراوردن
to get in a word edgeways U سخنی درمیان حرف ادم پرگوپراندان
speak a word U چیزی بگویید حرفی بزنید
status word U کلمه وضعیت نما
that word is obsolescent U ان واژه کم کم دارد مهجور
that word is obsolescent U میشود
the root of a word U ریشه واژه
half word U نیم کلمه
the root of a word U اصل کلمه
the word is sanctioned by use U کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
to impawn one's word U قول دادن
to pass one's word U قول دادن
to forfeit ones word U بدقولی کردن
to forfeit ones word U پیمان پکستن بدقول درامدن
to get a word in edgewise U طرفی را میان صحبت شخص پرچانه دیگر انداختن
to weigh one's word U سخنان خودرا سنجیدن سنجیده سخن گفتن
A mans word is one . <proverb> U یرف مرد یکى است .
cross word U جدول معمائی
abide by one's word U سر قول خود ایستادن
cross word U جدول لغز
word of mouth U صدای کلمه شفاهی
data word U کلمه داده
word of mouth U کلمات مصطلح
word-play U جناس تجنیس جنگ لغتی لغت بازی
double word U کلمه مضاعف
give someone one's word <idiom> U قول دادن یا بیمه کردن
A word is enough to the wise . <proverb> U براى عاقل یک یرف بس است .
get a word in edgewise <idiom> U وارد شدن درمکالمه
to have the final [last] word <idiom> U حرف خود را به کرسی نشاندن
word choice U جمله بندی
word choice U کلمه بندی
How do you pronounce [say] that [this] word? U این واژه چه جور تلفظ می شود؟
stimulus word U واژه محرک
Do not say a word until you know it is exactly rig. <proverb> U تا ندانى که سخن عیب صواب است مگو .
by word of mounth U زبانی
by word of mounth U شفاها
mum's the word <idiom> U دهان قرص
by word of mouth U زبانی
by word of mouth U شفاهی
word of mouth <idiom> U از منبع موثق
abide by one's word U بر قول خود استوار بودن
computer word U کلمه کامپیوتری
control word U کلمه کنترل
word play U جناس تجنیس جنگ لغتی لغت بازی
word choice U بیان
Recent search history Forum search
2New Format
1affixation
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
2امر به معروف و نهی از منکر
2امر به معروف و نهی از منکر
2من دل درد دأرم
1حال شما خوب است؟
1I am good with figures,how about you?
2In someone bad (or good) books.
2In someone bad (or good) books.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com